محل تبلیغات شما

زندگی دقیقا جایی که دستم را به سمتش دراز میکنم رویش را بر میگرداند.به من نگاه کن.ببین.خستگی همه چیز دارد به تنم می ماند

کاش من هم خواهری داشتم در شمال.هر وقت که تحمل کردن چیز ها سخت می شد کوله ام را برمیداشتم و میدانستم آغوش کسی همیشه به رویم باز است

ولی خب نسبت به قبل بهشته

شاید خودم اون خواهرم

اگر خواستن توانستن نبود

کوله ,ام ,برمیداشتم ,سخت ,ها ,وقت ,ها سخت ,چیز ها ,سخت می ,می شد ,کوله ام

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پرسش مهر 20